بعد از یک سال و نیم سر و کله زدن با یک سیپییوی پنتیوم بالاخره از شر لپتاپ asus x550 خلاص شدم و یک lenovo e40 خریدم. این مدل و E440 دو گزینهای بودند که بینشان مردد مانده بودم. هر دو در یک بازه قیمتی بودند اما E440 یک سیپییوی سری M داشت و بیشتر توسط سایتها بررسی شده بود از سوی دیگر lenovo E40 با آنکه از پردازندههای سری U استفاده میکرد اما دو برابر رم داشت و از یک هارد SSHD بهره میبرد. با این حال درباره ای۴۰ به طرز ضایعی در هیچ سایتی مطلبی پیدا نکردم. این لپتاپ را حدود ۲۵۰۰۰۰۰ خریدم و آن زمان بعد از لپتاپهای ایسوس ارزانترین چهارده اینچی با پردازنده i7 به حساب میآمد. رم لپتاپ ۱۶ گیگ است که شاید زیاد به نظر بیاید اما به طرز عجیبی بعد از چند روز استفاده توسط فایرفاکس و کروم خورده میشود و اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که تپهای زیادی باز میکنید مطمئن باشید که خیلی هم رم زیادی را انتخاب نکردید.
کیبورد لپتاپهای لنوو عالی است. کافی است مدتی با آنها کار کنید تا تمام نمونههای مشابه را برای همیشه به خاطرات بسپارید. دکمهها نرم و دلنشین همچون موم عسل زیر دستان شما بالا و پایین میروند.
صفحه نمایش این لپتاپ مات است. ماتبودن شاید در ظاهر نکته منفی به حساب بیاید و ترجیح دهید یک صفحه نمایش درخشان و شفاف تمام رنگها را به خوبی به شما نمایش دهد و پیش چشمانتان بدرخشد اما حتی اگر اهل بیرون رفتن هم نیستید و فکر میکنید نور خورشید به ندرت به نمایشگر شما میتابد مطمئن باشید با خرید یک لپتاپ با نمایشگر مات مشکل بازتاب نور مهتابی را هم که به کرات در محیط خانه پیش میآید از بین بردهاید.
تاچ پد دستگاه به شدت ضعیف است سطحش کوچک است و بیش از ۳ انگشت را شناسایی نمیکند. اگر مثل من به تاچپدهایی مانند ایسوس عادت کرده باشید حتما به مشکل بر میخورید. گاهی حتی در شناسایی سه انگشت به عنوان کلید وسط موس هم ناکارآمد است.
نمیدانم از سر بیفکری است یا منطقی پشت قضیه است. برای توصیف سیم شارژر میتوانم بگویم مانند شارژر موبایل است. یعنی کاملا صاف است و مانند شارژهای دیگر لپتاپها نقطه اتصال سر پلاستیکی و سیم زاویه ۹۰ درجه ندارد. احتمالا در آیندهای نزدیک باید منتظر اتصالیهای احتمالی باشم زیرا این قسمت به شدت در مواقع مختلف خم میشود.
ظاهر
طراحی لپتاپ lenovo E40 سنتی است. بر خلاف مدلهای ایسوس که مد شده بدنه را نقرهای رنگ میسازند و سعی میکنند به طراحی اپل نزدیک شوند اما ظاهر این لپتاپ لنوو بسیار خاص و دارای هویت بصری خاص خودش است. طراحی گوشهها تیز و زوایای به کار رفته در بدنه زیاد است. شاید این طراحی از دور زیبا به نظر برسد اما گوشههای تیز این دستگاه گاهی آزار دنده میشود به دردناکی در بدن (مخصوصا هنگامی که آن را روی پا میگذارید) فرو میرود ضمن اینکه بخش فن دستگاه هم به شدت با پلاستیکهای تیزی ساخته شده که هر آن حس میکنید دستتان در حال بریدن است. برای همین اندکی طول میکشد تا به این طراحی زمخت عادت کنید. اما عادت کردن به آن کار دشواری نیست.

لینوکس
انتظارش را نداشتم اما خوشبختانه lenovo e40 به خوبی از لینوکس پشتیبانی میکند. گمان میکردم مشکلاتی برای استندبای به وجود بیاید اما هنگامی که درب لپتاپ را میبندید بدون هیچ مشکلی و در کسری از ثانیه به حالت آماده به کار میرود و میتوانید بدون بستن برنامهها و خاموش کردن سیستمعامل لپتاپ را هر جایی ببرید.
یکی از برتریهای این لپتاپ استفاده از کارت گرافیک AMD است که لینوکس سازگاری بیشتری با آن دارد. هیچ کس حرکت انگشت میانی توروالدز به Nvidia را فراموش نکرده و از یاد نمیبرد که انویدیا با سیاستهای انحصاری چقدر کار را برای لینوکس دشوار کرد. قابلیت SSHD هم به خوبی روی لینوکس کار میکند و نه خیلی زیاد اما به صورت محسوسی سرعت شما را بالا میبرد.
lenovo E40 دارای یک حسگر اثر انگشت است که متاسفانه به خوبی روی لینوکس شناسایی نمیشود. برای استفاده از آن کافی است نرمافزار fprint را نصب کنید. در این حالت حسگر کار میکند اما شکل صحیحی از انگشتان شما را اسکن نمیکند و در نهایت تصویر اشتباهی را به شما میدهد.
وایرلس دستگاه با اینکه کار میکند اما گاهی ارتباط قطع و وصل میشود و راهی جز ریستارت باقی نمیماند. برای حل این مشکل باید درایورهای مربوط را از اینجا دریافت و نصب کنید. بنابراین با این کار مشکل وایرلس هم حل میشود.