بیش از ۴۰ نفر به خاطر برخورد دو قطار مسافربری جان باختند و عده بیشتری زخمی شدند.
اتفاق به اندازه کافی تلخ و گزنده است من قصد ندارم مقصران این ماجرا را تطهیر کنم یا اتفاق را پیش پا افتاده و سطحی جلوه دهم. حرف من همان است که در تیتر آمده است. احتمالا خود ما هم یک روز از خواب بیدار شدیم، به محل کارمان رفتیم، مشغول کارمان شدیم، حوصلهمان سر رفته، چند فحش زیر لب دادیم و کاری را سرسری انجام دادیم. آخرش هم یا از نتیجه حاصل از اشتباه قصر در رفتیم یا با چند عذرخواهی و «اشتباه کردم» جان سالم به در بردیم، اگر هم خیلی بد شانس بودیم، در بدترین حالت از کارمان اخراج شدیم.
آن روز هم برای مسئول خط مثل روزمرگی خیلی از ما بود. حتما با خودش فکر کرده چند سال است که چشمش به مسیر حرکت قطارها خشک شده و تمام عمرش صرف پاییدن و نگرانی از اتفاقی شده که هیچ وقت نیفتاده. با خودش فکر کرده تا کی قرار است این کار خسته کننده و تکراری را ادامه دهد. همان موقع که یکی از چراغها قرمز شده حتما با خودش فکر کرده مگر در تمام این سالها چندبار قطاری در این خط تصادف کرده، لابد همان وقت آمار سوانح ریلی را در ذهنش مرور کرده و مثل خیلی از ماها که در روز فکر میکنیم «حتما اشتباهی شده» یا «نرمافزار اشتباه کرده» او هم همین خیال به سرش زده. چراغ را چک میکرد؟ در آن سرما چه کسی حالش را دارد برود بیرون و چراغ را چک کند؟ میبینید اینها همه خود ما هستیم.
هوا آلوده میشود؟ مثل همیشه با ماشین شخصی میرویم سر کار و پیش خودمان فکر میکنیم «کی حال داره تو این سرما بدون ماشین بره بیرون» یا «حالا یه ماشین که چیزی نمیشه.» یا رئیس کارخانه سیمان وقتی آمار کشته شدگان بر اثر آلودگی هوا را میخواند پیش خودش فکر میکند «کارخونه رو یه روز بخوابونم که چی شه؟ کی ضررش رو میده؟» او هم یکی از عاملان کشته شدن افراد بود اما هیچ کس نمیگوید باید وظیفهاش را درست انجام میداد چون عادت کردهایم به تمام اتفاقات با یک رویکرد نگاه کنیم.
امروز وقتی درباره برخورد قطارها در جمع حرف زدم و خواستم همین رویکرد را داشته باشم (یعنی بگویم میشود طور دیگری هم به ماجرا نگاه کرد) همه سینه سپر کردند و مسئول خط را متهم ردیف اول نامیدند، نمیگویم مقصر نبوده اما همه ما میتوانستیم جای او باشیم و عامل کشته شدن ده ها نفر. بعضی ها در بحث امروز میگفتند «باید حواسش رو جمع میکرد و کارش رو درست انجام میداد» حتی گاهی بهتر خودمان را از واقعه کنار میکشیم که «کار اون خیلی مهمتره و مسئول جون آدمهاست».
میخواهم بگویم این اتفاق هرچقدر هم که تلخ باشد، عجیب و غیر قابل پیش بینی نیست. همه ما یک روز پیش خودمان گفتیم «حالا ایشالا این دفعه که چیزی نمیشه».
همهمان یک روز فکر کردیم چراغ از برودت هوا قرمز مانده است.