موتورهای جستجو و توهم آگاهی

استفاده از موتورهای جستجو هر روز در حال افزایش است. همین‌طور که هر ماه حجم اطلاعات اینترنت به شدت افزایش می‌یابد دسترسی به اطلاعات موجود در آن هم سخت‌تر می‌شود. در آینده‌ای نزدیک دیگر هیچ کس نمی‌تواند محتوای خود را به راحتی پیدا کند. پس از روی ناچاری سرگشته و عطشان خود را به یکی از موتورهای جستجو می‌رساند تا این موتور او را به دریای بی‌کران اطلاعات ببرد. بنابراین در آینده‌ای که همین الان کم و بیش شروع شده موتورهای جستجو شاهراه ورودی افراد به اینترنت و دنیای سایبر می‌شوند....

آوریل 18, 2015

خطر انفجار حباب استارت‌آپ ها در ایران

هفته پیش در مراسمی به نام «تی‌استارت‌آپ» در دانشکده تربیت‌بدنی دانشگاه تهران حضور داشتم بدون اینکه از محتوای آن با خبر باشم به آن‌جا رفتم. گمان می‌کردم یک همایش مختصری درباره استارت‌آپ است و الان با چند سخنرانی دو سه ساعتی همه مراسم تمام می‌شود. اما در کمال تعجب وقتی رسیدم دیدم تازه همه در حال نام‌نویسی هستند بعد از کلی پرس و جو متوجه شدم باز هم قضیه همان ارائه ایده و جذب سرمایه‌گذاری است که آخرش هم کمتر کسی حاضر می‌شود پول مناسبی به یک ایده اجرا نشده بدهد....

ژانویهٔ 18, 2015

تنها یک دلیل برای استفاده از نرم‌افزار آزاد: احترام متقابل

حدودا دو ماهی می‌شود که بعد از سال‌ها از اپن‌سوزه به مینت مهاجرت کردم. یعنی مدت‌ها بود توزیعی که بتواند من را قانع کند که عادت‌هایم را در اپن‌سوزه کنار بگذارم پیدا نمی‌کردم تا اینکه آن گمگشته را یافتم. خواستم نوشته‌ای درباره مینت و تجربه کاربری که این مدت از آن به دست آوردم بنویسم دیدم شاید کسی باشد که اصلا نداند لینوکس چیست و به چه دردی می‌خورد. یاد دوران نوجوانی خودم افتادم که چطور با ولع نوشته سایت‌ها را زیر و رو می‌کردم تا مطلبی درباره لینوکس می‌دیدم با اشتها آن را می‌خواندم و هربار دوست داشتم کسی آن را جامع‌تر و کامل‌تر به من تفهیم کند....

اوت 18, 2014

کسی مرگ را به یاد نمی‌آورد

یک روز عادی مثل همیشه در پست های بی سر و ته فیس بوک می‌چرخیدم که دیدم شخصی یادداشتی نوشته و در آن تاسف خود را از مرگ یکی از دوستانم اعلام کرده است. اول فکر کردم دارد سر به سر می‌گذارد، اما وقتی به نظرات نگاهی انداختم متوجه شدم جدی است. بعضی تسلیت گفتند و بعضی حتی به خود زحمت نداده و قضیه را با یک دو نقطه و پرانتز باز فیصله دادند....

ژوئیهٔ 18, 2014

ماجرای پروژه سپاس و اولین درگیری من برای یافتن همراه

از پست قبلی تا این پست مدت تقریباً زیادی می‌گذرد. در این پست می‌خواهم درباره پروژه سپاس و اتفاقاتی که برایش افتاد و تصمیماتی که گرفته شد بنویسم. به طور خلاصه بگویم که سپاس یک اپلیکیشن سلامتی است که به شیوه خاصی و تجربه کاربری ویژه‌ای طراحی خواهد شد. با این نرم‌افزار می‌توانید به راحتی و بدون استرس و فشار وزن خود را کم،‌کنترل و یا زیاد کنید. چند ماه بعد از اینکه ایده سپاس در ماشین استارتاپ ناب رتبه اول را کسب کرد، برای تحقق ایده‌ام شروع کردم به این در و آن در زدن....

ژوئن 18, 2014

گتسبی بزرگ: ناگهان یک مه صبحگاهی

«شگفت انگیز» بی‌شک تنها واژه‌ای است که در ابتدا، میانه و انتهای کتاب گتسبی بزرگ دائماً در ذهنتان پرسه می‌زد. داستانی حیرت آور با توصیفاتی جادویی که بارها گیج می‌مانی که این کلمات چطور به ذهن اسکات فیتس جرالد رسیده است. کتابی که هر لحظه حس می‌کنی فوق‌العاده است اما وقتی به انتهایش می‌رسی متوجه می‌شوی که فوق‌العادگی‌های قبلی در برابر این پایان ناگهانی کم می‌آورد. پایانی که خیلی آرام بدون اینکه اصلاً متوجه شوی تو را می‌بلعد....

فوریهٔ 18, 2014

بازخوانی یک یادداشت به بهانه‌ی برنامه‌ای برای قتل آزادی

بعد از این همه وقت بدون هیچ صحبتی می‌خواهم شما را به خواندن مقاله‌ای با عنوان « یک پل بالاتر در سال ۹۱» از آرش برهمند روزنامه‌نگار مطرح حوزه‌ی فاوا دعوت کنم. این یادداشت در روز بیستم اسفند ماه در هفته‌نامه‌ی عصر ارتباط در صفحه‌ی ۲ به چاپ رسید.یک یادداشت داغ و آتشین که دیدنش در روزنامه کمی عجیب بود. از آنجایی که حدس زدم عده‌ی زیادی این نوشته را از دست دادند و چون نسخه‌ی آنلاین آن هم سر و سامان درستی نداشت برای همین بخشی از آن را به ضمیمه‌ی نظرات خودم اینجا نقل قول می‌کنم....

فوریهٔ 18, 2012